روز ۳۱شهریور سال ۱۳۵۹جنگ خانمانسوز ایران و عراق آغاز شد.
جنگ ضدمیهنی با دو میلیون کشته و مجروح و معلول، ۵۰شهر ویران و هزار میلیارد دلار خسارات مادی، برای مردم ایران سراسر مصیبت و فاجعه بود، اما برای رژیم همچنان که خمینی دجال گفته بود، جنگ «موهبت» و «نعمت الهی» بود، چرا که «امنیت» و بقای رژیم را تضمین کرد، سرپوش اختناق بود و خمینی تنها با انبوه کشتههای جنگ و سپس با گرداندن تابوتهای آنها در شهرهای سراسر کشور و با هیاهوی کر کننده و نعرههای نفرتانگیز «جنگ جنگ!» میتوانست بهترین فرزندان مردم ایران را صد صد و هزار هزار اعدام و تیرباران کند و جامعه را با طلسم جنگ قفل نماید.
اما جنگ ضدمیهنی یک رویهٔ دیگر هم داشت و آن مقاومت در برابر جنگافروزیهای خمینی و افشای آن و شکستن طلسم جنگ توسط مجاهدین و مقاومت ایران بود؛ هدفی که با برملا کردن اهداف شیطانی خمینی از ادامهٔ جنگ در داخل کشور و در سطح بینالمللی بهنتیجه رسید؛ تا جایی که در سالهای پایانی جنگ، بهاعتراف سرکردگان سپاه، از جمله پاسدار سعید قاسمی، جبهههای جنگ خالی از نیرو شده بود و دیگر کسی بهفراخوانهای اعزام نیرو توجه نمیکرد